یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, December 27, 2009
می‌کشم (Mikesham) آنکه برادرم کشُت
نمی‌توان فکر کرد که یک در یک حکومت شیعی، بتوان عزاداران را کشت. نمی‌توان فرض کرد حکومتی که خود را اسلامی می‌داند، شهروندان خود را در این روز بکشد. هرگز نمی‌توان...

چرا نمی‌توان؟

کجای این مملکت، کجای این حکومت، کجای این مجموعه اسلامی بوده؟ تازه اگر اسلام را بدون عیب و ایراد بگیریم! آن بحث دیگری است!

مملکتی که سرتاپایش دروغ است، مملکتی که فرزندان آدم‌ها را به سان امانت نمی‌نگرد و اجازه می‌دهد به زندانیان تجاوز شود...

سال‌ها قبل وقتی می‌شنیدی که در دهه ۶۰ به زندانیان، پیش از اعدام تجاوز می‌شده و حکمش را هم آقایان علما داده‌اند، باورت نمی‌شد...چگونه می شد سندی یافت؟ سند می‌خواهید؟ همین اتفاقاتی که در کهریزک، در شیراز، در بازداشتگاه‌های مخفیانه سپاه افتاد...سند می‌خواهید؟

کدام یک از علما بعد از دیدن عکس‌ها و اسناد جلوی حاکم ایستادند؟ نوری همدانی؟ چرا مکارم در این سال‌های آخر عمرش ساکت است؟ آبروی میرزای شیرازی و شیراز رفت!

من ممکن است هزار و یک عیب داشته باشم، اما مذهب و اعتقادات مردم برایم همیشه مهم بوده. خودم را سال‌هاست محدود کرده‌ام. نخواسته‌ام از کارم برداشتی منفی کنند. پیش از انتخابات مجلس هفتم، از ابطحی کمک خواستم تا منع کشیدن آخوندها را رفع کند. کاریکاتور خاتمی را کشیدم و برایش فرستادم. ابطحی تقلب را به دست دوست دیگرم داد تا برداشتن تابو به نام یک غیر خودی تمام نشود. ماجرا این نبود که به اسم من تمام شود، داستان این بود که باید فضا را تغییر می‌دادیم. همین مساله هم البته با تاخیر کمک کرد.

اما کشیدن خامنه‌ای...فکر می‌کنید در طول این مدت که دست «آقا» را کشیده‌ام، کم به من لطف شده؟ نگرانی جماعتی این بود که طرف یک مرجع روحانی است، اما مرجع من نبود، با این همه تاخیر کردم، از مرجعی بزرگ‌ سوال کردم که کسی روی حرفش نمی‌توانست حرفی بزند.

با این همه از خیلی‌ها پرسیدم که مرز انتقاد و اهانت نزد مقلدین چگونه دیده می‌شود؟ همین هم برایم مهم بود.

کشیدن کسی که از نظر تو نه مرجع است، نه شایسته است، نه در جای خودش نشسته، اما گروهی با تو هم فکر نیستند...

---

من به ناشر کارهایم احترام می‌گذارم و محدودیت‌هایم را می‌دانم. برای روزآنلاین طرحی از خامنه‌ای نخواهم کشید، اما از امروز محدودیت‌های خودم را بردشته‌ام.

خامنه‌ای در این دو روز گذشته، اجازه قتل داده. بر اساس مذهب ادعایی خودش، محرم را حرمتی است.

من حرمت نگه داشتم، اما رهبر دینی مملکت به محرم، بی‌حرمتی کرد...

من خامنه‌ای را اما از دید یک کارتونیست مطبوعاتی می‌کشم، نه کسی که منتظر محاکمه اوست، نه کسی که منتظر پایین کشیده شدنش از قدرت است، نه کسی که از او بدش می‌آید.

من از احمدی‌نژاد خوشم نمی‌آید، اما موقع کشیدنش بیشتر به او می‌خندم. به یاد ندارم با تنفر او را کشیده باشم. او یک کاراکتر است...
خامنه‌ای را بدون تنفر می‌کشم. می‌خواهم حرفه‌ای رفتار کنم...

----

از اینکه دوستانم را اذیت کردم و معطل‌ شدند، عذر می‌خواهم، اما زمانش امروز فرا رسید.

Labels: