با قلبی مطمئنه و چشمانی خوابزده در فرودگاه دوسلدورف نشستهام. بعد از مدتها یک کنار دستی بسیار ملایم داشتم که بیشتر دلم به حالش سوخت.
توی فرودگاه، یک دستگاه کامپیوتر "سکهخوار" وجود دارد که هر ده دقیقه اینترنت را به شما به قیمت یک یورو میفروشد. سرعتش از اینترنت کم سرعت ایران بدتر است. مجبور شدم اینترنت پرسرعت وایرلس بخرم.
وقتی بچه بودم، عاشق سفر خارجی بودم تا مهمانداران خوشگل را اندکی دید بزنم. خوشحالم که الان در سنین کودکی نیستم! انگاری دوران مهمانداران "شبه مدل" به سر رسیده!
چند نفر از رفقایم آلمان هستند و دلم شدیدا میسوزد که نمیتوانم ببینمشان.
به اتریش هم سر نخواهم زد. باعث شرمندگی بنده مقابل دوستان اینسبروک و وین.
اگر خدا بخواهد سوم یا چهارم میروم ونیز، بعد از مدتها کمی عکاسی کنم. در یک سال گذشته واقعا دل و دماغ ولگردی و عکاسی به حداقل رسیده بود...
در تورنتو وبلاگ سمیه توحیدلو را میخواندم. دردم گرفت.
توی راه پنجاه صفحه کتاب وبلاگنویسی "هافینگتن پست" را خواندم، ۸ تا طرح سفارش یک کتاب را هم کشیدم، البته طرحهای اولیه را و هنوز نهایی نشده.
با همه این حرفها، خوابم میآید مثل ...
----
این چند روز بیشتر سفرنامه خواهم نوشت و عکسها را برایتان میگذارم.
عزت زیاد
Labels: دوسلدورف