یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, August 22, 2009
یک بررسی
لینک سخنان دکتر سروش در سوئد را در بالاترین دیدم.

بعد رفتم سراغ کامنت‌ها...

متوجه نکته‌ای شدم که خود من هم سال‌ها اسیرش بوده‌ام.

بیشتر ما در نقد صحبت‌های سروش یا هر کس دیگری، کاری نداریم چه گفته، بلکه با پیشداوری به همه چیز دیگر توجه می‌کنیم.

همین چند روز پیش که اکبر گنجی قرار بود در تورنتو در کنار جهانبگلو و اخوان در میزگرد دانشگاه حاضر باشد و البته نرسید، چند نفری با پرچم شیر و خورشید دار آمده‌ بودند و هر از گاهی شعاری می‌دادند...اما مساله دردناک این بود که اصلا توجهی به مبحث نداشتند ولی برای حمله شخصی آماده بودند.

اما مساله‌ای که نباید از آن غافل بود، علل حساسیت‌زایی شخصیت‌هایی مثل سروش و گنجی است.

دکتر سروش هنوز نتوانسته علامت سوال بزرگی که بالای سرش هست را محو کند، و بعضا با کتمان‌ها ماجرای انقلاب فرهنگی و تبری جویی‌هایش تیره‌تر هم شده است. ممکن است خودش و طرفدارانش بگویند چنین چیزی نیست، اما سوال همیشه وجود دارد، مگر آنکه راه حل خوبی برای پاسخگویی شفافی پیدا شود.

اکبر گنجی هم به هزار و یک دلیل بطور واضح توضیح نداده است که چرا در سال‌های اول انقلاب از سپاه زده بیرون. ممکن است تعدادی از ما یا کسانی که نزدیک به اکبر هستند بدانیم، اما این مساله را شاید باید خودش به همان روشی که در باره دیگر مسائل صحبت می‌کند بازگو کند.

----

اما یک نکته را فراموش نکنید! سروش و گنجی و خیلی‌های دیگر، هیچگاه در دهه شصت رئیس دولت نبودند، نایب رئیس مجلس نبودند، رئیس مجلس نبودند، بودجه وزارت اطلاعات و سپاه را تایید یا تامین نکردند و ...اما الان بخش بزرگی از مردم به هر دلیلی سوابق موسوی، کروبی، هاشمی و خاتمی را درز گرفته‌اند (البته من حافظه تاریخی‌ام سر جایش است!)، اما وقتی به عناصری مثل سروش و گنجی می‌رسد، یکهو همه چیز یادشان می‌آید!

خلاصه اگر توانستیم بدون پیشداوری و موضع‌گیری سخنان سروش را بخوانیم و بررسی کنیم، هنر کرده‌ایم!

(این البته طعنه به خودم هم بود!)

Labels: