یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, March 16, 2009
تئوری عدم قطعیت خاتمی!
جان شما آدمی مثل من، فراری از فیزیک و ریاضی و غیره، بیاید با نگاه کردن به رفتار سیاسی خاتمی در ماه‌های اخیر، یاد "عدم قطعیت هایزنبرگ" بیافتد!

اصولا، خاتمی آدم بیهوشی نیست. خیلی هم باهوش است.

حساب و کتاب سرش می‌شود. منتهی تجربه آن هشت سال چیزی نیست که به این راحتی‌ها نه از یاد خودش برود، نه از یاد منتقدانش.

خاتمی چندین و چند بار عدم قطعیتش را در دوران هشت ساله به رخ کشید. طرفدارانش آنرا "عقل‌گرایی" نامیدند. من و بعضی‌ها، محافظه‌کاری ناشی از نداشتن مشاوران عاقل می‌دانیم.

به طور کلی، کسی که دچار عدم قطعیت تا به این حدی است که خاتمی دچارش بوده، چندان به درد راهبری یک حرکت یا جریان نمی‌خورد. این به معنای رد تامل و تعقل نیست! نه! بر عکس، اگر خاتمی مشاورینی منطقی داشت که می‌توانستند شرایط را خوب ارزیابی کنند، ماجرای ۱۸ تیر به آن وضعیت خفت‌بار تمام نمی‌شد. بعد از پیروزی اصلاح‌طلبان در مجلس، در مقابل تعطیلی رسانه‌ها کوتاه نمی‌آمد. نمی‌گذاشت روند بررسی قتل‌ها به آن صورت منحرف شود...و نهایتا وقتی می‌دید کاری از دستش بر نمی‌آید، در انتخابات ۱۳۸۰ مجددا نامزد نمی‌شد.

---

الان هم دیگر خواجه حافظ هم دارد از آن دنیا به همه رفقایش پز می‌دهد که: "دیدید گفتم؟ این خاتم بو اسهاقی، خوش درخشید ولی دولتش شدیدا مستعجل بود!"

---

وقتی امروز وبلاگ برو بچه‌های را می خواندم، مثل جمهور و الباقی، دلم سوخت. چرا همه امید خود را در مردی می‌بینند که ناخواسته، عامل نا امیدی امروز بسیاری است.

روزی که خاتمی نامزدی‌اش را اعلام کرد، یکی از رفقای قدیمی که به ستاد میرحسین نزدیک است گفت که جماعت عجله کرده‌اند. فارغ از نظر او، می‌شد حس کرد که میرحسین موسوی شاکی است و می‌‌خواهد بیاید وسط میدان.

می‌شد فهمید که فشار زیادی که به خاتمی آورده‌اند تا زودتر اعلام موضع کند. طرفدارانش هم سریع ستاد‌های مجازی را علم کردند و او را یگانه منجی نهضتی خواندند که خود خاتمی سال‌ها پیش در خواباندنش تلاش کرده بود.

---

فردا پس‌فردا مشخص خواهد شد که فشارهای بالاتر چقدر در تغییرات مواضع رقبا موثر بوده است. 

اما برای من مشخص نیست که رهبری چگونه با میرحسین کنار خواهد آمد؟ برایم معلوم نیست که امضا کنندگان نامه ۹۹ نفر چگونه پشت میرحسین جمع خواهند شد؟ البته خوبی‌اش این است که آن گروه، نظر ولی فقیه را ارشادی می‌دانستند و بعدها ذوب شدن در آن را واجب شمردند.

---

خاتمی در این لحظه، حتی اگر از نظرش برگردد، یک مهره کم انرژی است. نمی‌توان چند بار روی طناب تا نیمه رفت و برگشت و همه را امیدوار به طی کامل طریق کرد.

شاید بزرگ‌ترین کاری که خاتمی می‌تواند بکند، دور ریختن مزخرف‌ترین مشاوران عالم از دور و برش باشد، و یک گروه جوان و با استعداد و حتی منتقد و غیر دستمالچی را جمع کند و از آنها یاد بگیرد که رسم روزگار چیست.

خاتمی نیاز به مشاور عاشق ندارد. خاتمی نباید تا به این حد فنچ‌باز باشد.

خاتمی جوانانی را می‌خواهد که توی رویش داد بزنند و ایراد‌هایش را گوشزد کنند. 

خاتمی گاه اسیر کاریزمای خویش است. خودش باید توی روی خودش بایستد.

Labels: