یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, February 24, 2009
Politically Correctness
وقتی وبلاگ‌های مشتاقان آمدن خاتمی را می‌خوانم، یک نکته را مشترک می‌بینم، زبان نرم و ملایم و بشدت همدلانه ناشی از نگرانی‌هایی خاص.

طبیعی است.

نمی‌توان به راحتی قضاوت کرد، اما برداشت من این است که تلاش این گروه ضمن نشان دادن انتقادپذیر بودن خاتمی، پایین آوردن سطح توقع از اوست.

عاشقان خاتمی مایلند او را هل دهند که جلوه‌ای فراتر از آنی داشته باشد که الان دارد، اما می‌دانند ظرفیت و توان خاتمی محدود است. به هر صورت او هم انسانی است مثل همه ما، با این تفاوت که وابستگی‌هایی به قدرت قاهر داشته و دارد.

نرم‌نویسان و مبلغان قدرت‌طلبی، نهایتا کار راحتی دارند. مقایسه خاتمی با احمدی‌نژاد چندان سخت نیست.

اما سوال همیشه این خواهد بود که کسی که نقش خود را حداکثر یک تدارکاتچی می‌بیند و توان بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های ریاست‌جمهوری را هم نداشته و در شطرنج قدرت، خودش مهره‌هایش را ناکار می‌کند، چه حرف جدیدی خواهد داشت؟

در محتوای سخنان دوستان حریرنویس می‌توان این نگرانی را دید، اما دلشان نمی‌آید از خاتمی طوری سوال کنند که منتهی به زیر سوال رفتن او و توانمندی‌هایش شود.

می‌توان دید دلشان می‌خواهد خاتمی نقشی فعالانه‌تر بازی کند، اما می‌ترسند نکند خاتمی باز هم دچار تردید باشد.

---

البته نگاه من کمی تند است، اما این ادبیات تبلیغی ملایم را اندکی مزورانه و ناشی از ضعف می‌بینم. ضعف شخصی و ضعف کاندیدا. جالب آنست که ضعف را در کاندیدا می‌بینند و می‌خواهند آنرا بپوشانند تا مردم نگاهی دیگر به کاندیدا داشته باشند. آری، جور دیگر باید دید، اما جور دیگر برای چه هدفی؟

---

وقتی در سال‌های ۷۹-۸۰ بحث عبور از خاتمی مطرح شد، خیلی‌ها ترسیدند.

وقتی عباس عبدی بحث خروج از حاکمیت را مطرح کرد، رنگ از رخسار خیلی‌ها پرید.

از نظر من، ترس بسیاری این بود که این دو مساله منتهی به از دست دادن منافع حضور در قدرت می‌شد.

قدرت، منافعی دارد. اجتماعی، سیاسی و مالی و ...

بحثی در سال ۱۳۸۰ با چند نفر از همکاران در همین باره داشتیم. خروج از حاکمیت به معنای به خطر افتادن منافع مالی بعضی از دست‌اندرکاران احزاب می‌شد. منافعی که بخش اعظمش در ۱۳۸۴ از دست رفت.

در ایران، مقام و موقعیت و امکان برداشت و سود، کوتاه مدت است. پس قاعدتا این گروه‌ها حساب کرده بودند که ممکن است بعد از ۱۳۸۴ بعضی از سنگرهای اقتصادی از دست برود.

---

زبان ملایم سیاستمدار پسند البته هیچگاه موقعیت آدم را در آینده به خطر نخواهد انداخت. ادبیاتی نرم و لطیف که سودآور هم هست. هم هاشمی را خوش آید و هم خاتمی را، قدرت را هم چندان آزار نمی‌دهد. 

اما آیا سال‌ها بعد که واقعیت‌ها را خواهند دید، آیا همین بی‌آزاری منتهی به خودآزاری نخواهد شد؟ پشیمانی از فشار نیاوردن به قدرت‌طلب؟ 

باور ندارم که ادبیات نرم و لطیف و حریرگونه در پاسخگو کردن مدیران نظام موثر بوده باشد.

من در تلاش مبلغین حریر نویس خاتمی، اثری از فشار به او برای واقعی شدن نمی‌بینم. اینکه بگویی لطفا اینجوری بنما تا اینجوری باش، از زمین تا آسمان فرق می‌کند.

---

خاتمی تا زمانی که اطرافیان حریرنویس پرور دارد، همانی خواهد بود که ۸ سالش را تجربه کرده‌ایم. مگر اطرافیان نرم و لطیف تاثیری از پاسخگو کردنش داشتند؟ خاتمی نیاز به مشاورینی دارد که سرش داد بزنند! جرات کنند او را بی‌خاصیت خطاب کنند. 

جمع کردن گروهی لطیف که می‌ترسند کاریزمای خاتمی لطمه ببیند، هنر نیست. جمع کردن گروهی کم حافظه که بسیاری از کوتاهی‌ها و فرصت‌سوزی‌های سال‌های ۷۶ تا ۸۴ را دوست دارند از یاد ببرند، هنر نیست.

خاتمی نه می‌خواهد قاعده بازی را به هم بزند، و نه بازیگرانش را تغییر دهد. یک تیم بازنده، با بازیکنانی پیرتر و محافظه‌کارتر از گذشته  تنها در صورت گل زدن حریف به خود برنده می‌شود. اما آیا این پیروزی واقعی خواهد بود؟ فردای پیروزی چه خواهد کرد؟

Labels: