یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, November 14, 2008
۵۰ سالگی داور
تابستان ۱۳۷۰ بود که ديدمش. در گل​آقا... کلی انرژی داشت. فهميد شيرازی هستم و يک بند جوک شيرازی گفت...

مرا از دست پيران استعدادکش گل​آقا نجات داد.

---

متخصص سرکار گذاشتن است. وای به روزگارت اگر باور کنی تا آخرش پای حرفش ايستاده...حتی خودش هم خوشبختانه باورش نمی​شود! می​دانی تا حالا چند بار خودش را تهديد کرده که ديگر ننويسد؟ می​دانی تا حالا چند بار قول داده نوشتن را کنار بگذارد؟

طناز بزرگ روزگار ما، خودش کاراکتر اصلی داستان خودش است. اگر هم نباشد، می​دانی موقع نوشتن داشته خودش را نگاه می​کرده...باور نمی کنی؟ کتابهايش را بخوان! وقتی کتاب دشمنان جامعه سالم را می خواندم، تنها يک قيافه توی ذهنم می​آمد! وقتی دست​نوشته​هایش را می خواندم، داستان​های کوتاهش را...بوی تمشک وحشی...گمانم نمی​کنم انرا خوانده باشی...

---

داور، داور است. اینکه بخواهی او را یک قهرمان بدانی یا چیزی فرا انسانی، اشتباه کرده​ای. داور منبع انرژی است. پر از حرارت. فقط باید مراقب فاصله​ات باشی! نزدیک بشوی، سوخته​ای!

---

داور ساکن نیست. سیال است. از او می​توانی تغییر فرم بیاموزی، تا وقتی تغییر فرم عادت ثابتش نشده...

---

در عمر حرفه​ای​ام کمتر موجود خلاقی مثل نبوی دیده​ام. کمتر موجودی که بداند هوشش بارها بیشتر از کسانی است که برایشان قلم زده.

---

داور، تولدت مبارک

Labels: