یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, September 20, 2008
و اما چند پرسش
من و بسیاری از شما به سکوت اصلا‌ح‌طلبان پیرو خط "امام" در باره ماجراهای قتل‌ها و اعدام‌های سال‌های ۶۰ تقریبا عادت کرده‌ایم. 

بی‌آنکه بخواهید مصلحت‌اندیشی کنید، نظرتان در باره پرسیدن از این گروه و کسانی که در فضای سیاسی ایران از رای مردم بهره برده‌اند چیست؟

۱- آیا اعدام‌های بدون محاکمه قانونی و ناقض قانون اساسی درسال‌های بعد از انقلاب را تایید می‌کنید؟

۲- آیا این افراد، شهروندان ایران بوده‌اند، و اگر بوده‌اند، ایران برای همه ایرانیان در مورد ایشان چگونه مصداق پیدا می‌کند؟

۳- اگر حق‌الناس برای مدعیان دینداری مقدس است،  تکلیف حقوق از دست رفتگان و اعدام شدگان آن زمان و خانواده‌های ایشان چیست؟

۴- دانستن حق مردم است یا نه؟ دانستن چه چیزهایی و ندانستن چه چیزهایی؟

۵- اگر آیت‌الله خمینی عامل موثر در ماجرای تابستان ۱۳۶۷ باشد، پذیرش بی چون و چرای گفته‌های او و اقتدا به آن راه در حال حاضر، چه معنایی خواهد داشت؟ آیا می‌توان چنین برداشت کرد که تایید کنندگان اعدام‌های آن زمان، شریک جرم محسوب می‌شوند؟

۶- نقش افراد شاغل در رسانه‌های حکومتی آن دوره در زمان حال چیست؟ آیا نباید به هر طریق ممکن واقعیت‌ها را منتشر کنند؟ ارتباط وبلاگی و اینترنتی آقایان که ضعیف نیست. چرا مدارک و اسناد را روی وبلاگ‌هایی بدون اسم منتشر نمی‌کنند؟ 

۷- وظیفه افرادی که مسوول کنترل و سانسور اخبار بودند در شرایط امروزی چگونه تعریف می کنید؟

۸-  اگر افرادی در زمان وقایع سال‌های ۵۷ تا کنون بوده و برای به قدرت رسیدن دوستان و شرکای خود، واقعیت‌ها را پنهان کرده باشند تا ما نامزدها را جور دیگری دیده باشیم، مسوولیت آن افراد چیست؟

۹- آیا انتشار همه واقعیت‌ها مهم است یا بخشی از واقعیت‌ها؟ تزریق قطره‌چکانی حقیقت می‌تواند در شناخت بهتر نامزدها و گروه‌های سیاسی موثر باشد؟

۱۰- آیا دموکراسی خواهی با انتشار حقیقت منافات دارد؟ و آیا کسی که مدعی دموکراسی‌خواهی است، باید حقایق را از مردم پنهان سازد؟ 

Labels: