یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, July 17, 2008
شعارهای انتخابتی به فاصله يک سال از انتخابات
ديشب داشتم به اين حرف احمدی​نژاد فکر می​کردم که ايرانيان خارج از کشور بايد آزادانه به ايران بيايند.

اگر فکر می​کنيد من و خيلی​های ديگر دلمان برای ايران تنگ نشده، سخت در اشتباهيد. من هنوز با همان پاسپورت ايرانی سفر می​کنم و تحقير را به جان می​خرم. معطل ويزا می​مانم. برای اينکه داد بزنم ايرانی​ام و ملی​گرا و وطن​پرست، مليت جديدی اختيار نکرده​ام تا راحت اين طرف و آن طرف با پاسپورت کانادايی جولان بدهم. اصلا ادعايی ندارم!

با توهم توطئه​ای که ذهن بيمار بسياری از اصولگرايان به آن مبتلاست و البته گروهی از بيماران روانی همکار به آن دامن می​زنند، نمی​توان انتظار داشت از همان لحظه اولی که وارد کشور شده​ايد با سلام و صلوات برايتان فرش قرمز بياندازند. اگر نمدمالی​تان نکنند، شانس آورده​ايد.

ديروز کاميار علايی را گرفتند. او را سه ماه پيش در ويرجينيا ديدم. می​گفت اگر هدف شما خدمت باشد، نبايد با شلوغ کردن، همه را به خود بدبين کنيد. لزومی ندارد يک فعاليت انسانی را در بوق کنيد تا به شما حساس شوند، چون به اين ترتيب امکان خدمت از بين خواهد رفت. کاميار يار بيماران مبتلا به ايدز است. ارتباطی ميان مجامع علمی ايران و آمريکا برقرار کرده تا کمک به بيماران ايرانی راحت​تر شود.

هيچ کار بزرگی در ايران بدون حسادت و رقابت​های مخرب پيش نرفته. هيچ فعاليت ايرانی خارج از کشوری نيز فارغ از حسادت​ها و کينه​ها نبوده.

حالا اين کينه​ها جمع شده وقتی کسی به ايران بعد از سال​ها باز می​گردد چگونه نمايان می​شود؟

بسياری از ما ايرانيان جز به مرگ رقيب راضی نمی​شويم. کيهان و يارانش را بهتر بنگريد. نمونه​ای از اقليتی است که قدرت را در دست دارد. قدرت کورت می​کند و نفرت از همه چیز و همه کس، سراپای وجودت را پر.

اول انقلاب بود که بسياری اول مصاحبه​ها می​گفتند"بسم ا... المنتقم". گمانم بازرگان بود يا کسی ديگر که گفت "ما رحمان و رحيمش را دوست داريم".

تا وقتی نفرت هست، و تا وقتی قدرت در دست متنفرین، گمانم پیشنهاد ریاست محترم جمهوری شبیه همان گفتگوی انتخاباتی پیش از ورودش به کاخ ریاست جمهوری باشد که مشکل جوانان را حجاب ندانسته بود و می​گفت ما کاری به این کارها نداریم. خاطرتان هست که...

Labels: