یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, January 03, 2008
آگهی​بگیران اقتصادی​نویس
الان به طور تصادفی يادداشت غم​انگيز علی دهقان را می​خواندم.

يادم آمد به تحقيق نا​تمامم برای انجمن صنفي، در سمت بازرس. روی يک روزنامه اقتصادی که خبرنگارانش رسما آگهی​بگير شده بودند متمرکز بودم و با چند نفر از افرادی که از روزنامه رفته بودند، و نيز چند نفر از کسانی که آن زمان برای روزنامه می​نوشتند گفتگو کردم*.

يکی از خارج شده​ها نامه​ای چند صفحه​ای نوشته بود و به جزئياتی اشاره کرده بود که نمی​شد به راحتی از کنارش گذشت. از طرف ديگر اگر کار بيخودی به دادگاه کشيده می​شد، تعداد زيادی از روزنامه​نگاران بدون دليل کارشان را از دست می​دادند.

ماجرا ساده است. بعضی از روزنامه​های اقتصادی عملا صفحه​های خود را به اسم خبر می​فروشند، بی​آنکه نشانی از "رپرتاژ" پای صفحه باشد.

بعضي از دبيران اقتصادی روزنامه​ها نيز عملا صفحه اقتصادی روزنامه را حراج می​کنند. و بدتر از آن، بعضی از روزنامه​نگاران بدون گرفتن هديه تن به انتشار خيلی از خبرها نمی​دهند.


آن سال البته در مورد سو استفاده​های غیر اخلاقی بعضی از سردبیران اقتصادی از نیروهای تازه​کار برای جلب آگهی هم یک تحقیق کوچک کردم که سرم سوت کشید.

روزنامه​نگاری اقتصادی در این طرف دنیا

من برای یک خبرگزاری اقتصادی کار می​کنم. اخبار ما روی بلومبرگ، یاهو نیوز و دیگر رسانه​های اقتصادی مهم منتشر می​شود. بسیاری از روزنامه​نگاران این حوزه، از اخبار بازار پیش از همگانی شدن مطلع هستند ولی حق ندارند از اطلاعات موجود برای خود یا کسی استفاده کنند. در همین باره با یکی از خبرنگاران سی​بی​سی بحث کردم و گفت یک خطای ساده به معنای پایان حرفه روزنامه​نگاری همراه با بدنامی است. فرد لنگن که برای گلوب اند میل هم می​نویسد معتقد بود که قیمت نامش در رسانه​ها صدها بار بیشتر از سهام تقلبی بورس می​ارزد و هیچگاه ریسکی نمی​کند که به خودکشی حرفه ای​اش بیانجامد.

خبرنگار حق ندارد از موسسه یا حوزه مربوطه هدیه دریافت کند.

خبرنگار و اعضای تحریریه حق ندارند نقشی در گرفتن آگهی داشته باشند و مدیر بخش آگهی​ها حق ندارد برای حذف یا انتشار خبری، تحریریه را تحت فشار قرار دهد.

در این میان، بارها اتفاق افتاده که مدیر شبکه​ای از ترس قطع آگهی​های یک آگهی دهنده از انتشار گزارشی جلوگیری کرده است. اما بی​آبرویی ناشی از سانسور خبری بعدها گریبان طرف را گرفته.

من دوستان زیادی در حوزه اقتصادی دارم که می​دانم ممکن است از این نوشته ناراحت هم بشوند، اما دوست دارم نظر آنها را هم بدانم.

-------
* متاسفانه پیش از سفر به کانادا این گزارش نا تمام، همراه با متن یک کتاب تخصصی که ۴ سال وقتم را گرفته بود را پنهان کردم که هیچگاه پیدا نشد و عملا گم شده است.

Labels: