یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, May 29, 2007
ندایی که شنیده شد
ندای عزيز بر من تاخته که چرا خاتمی را بابت نامزدی احتمالی​اش زير سوال برده​ام.

مساله من اين است که آيا خاتمی برای دور دوم خود برنامه​ای داشت که آمد؟ الان اين بار که می​خواهند بياورندش، برنامه​اش چيست؟

من شخصا خاتمی را دوست دارم، به عنوان يک انسان محترم. کاری هم ندارم که مثلا فلانی و یا بهمانی چه می​گويند. ولی ترجيح می​دهم از او برنامه بخواهم. اگر استراتژی نداشته باشد، آمدنش در زمانی که بخش عمده نيروهای خطی قدرت گرفته​اند، کاری از پيش نخواهد برد. معین و دیگر اصلاح​طلبان چرا باختند؟ علت عدم اطمینان بخش بزرگی از مردم چه بود؟ آیا برنامه​ای داشتند؟

اگر فرهنگ دموکراتیک معنی​اش این باشد که همرنگ بقیه باشی و نظرت را سانسور کنی، که دیگر ساز و کاری که صحبتش را می​کنی دموکراسی نیست خواهرجان! اگر من صد سال به احمدی​نژاد و هاشمی و الباقی گیر بدهم، هیچوقت از جانب بر و بچه​های این طرفی مورد اعتراض قرار نمی​گیرم که چرا جانب اعتدال را رعایت نکرده​ام. مگر خاتمی و یارانش خوب مطلق هستند و آن​طرفی​ها بد مطلق؟ فاصله میان خوبی و بدی دو گروه چقدر است؟ آیا ما تعیین می کنیم، یا فقط اطلاع​رسانی ماست که برای مخاطب فضایی جهت بررسی درست می​کند؟

از سوی دیگر، مگر ما باید طرفدار این باشیم یا آن؟ اگر ده تا به این طرف می​زنیم، آن طرفی​ها را از نوک قلم خود محروم سازیم؟ گمان کنم یک جای کار ایراد دارد اگر فقط جانب یک طرف را بگیریم خواهر عزیز!

راستش را بخواهی، یکی از معدود کارهایی که در طول سال​های خاتمی کردم و راضی​ام از آن، نقدی است که به نامه سرگشاده دوستم هادی حیدری وارد کردم و در "نوروز" چاپ شد. حیدری نا نثری ملتمسانه پیش از نامزدی دوباره خاتمی در سال ۸۰ از او خواسته بود که به عنوان پدر اصلاحات و ... بیاید و ما را تنها نگذارد و از همین حرف​ها. خطاب به هادی نوشتم که برادرجان! ما مثلا کاریکاتوریستیم و نقاد، نه تذکره​گو و سراینده قربان صدقه! بزرگ​ترین خدمت ما به خاتمی، عیب جستن از کار اوست تا چیزی پنهان نماند! همان روزی که چاپ شد، از طرف ریاست جمهوری به من زنگ زدند و تشکر کردند. خستگی سال ها کار همان لحظه از تنم در رفت.

صد سال دیگر هم خاتمی بخواهد بیاد، قدمش مبارک، اما باید پاسخگو باشد! می​خواهد در این ساختار چه کار بکند که نکرد؟ باز فضا به نحوی مجازی آزاد شود و بعد گرگ​ها را رها کنند تا بره​های بیچاره را تکه پاره کنند؟ چون خاتمی گل است و خوب است نباید از او برنامه خواست؟ معتقدم اگر هر کاندیدایی بخواهد بیاید، باید با اقتدار بیاید و از برنامه​اش دفاع کند.

ممنون که به من حق داده​ای که تحت شرايطی رفته​ام. همه آنهایی که مانده​اند مورد احترام من هستند. و آنهايی هم که رفته​اند، هم. من کارم مبارزه نبود و دیدم اگر بخواهم بمانم حتما باید اهل مبارزه باشم. روزنامه​نگاری هم که قصدش مبارزه است، احتمالا فعالی است سياسی در کسوت روزنامه​نگار. او نيز مورد احترام من است، ولي روزنامه​نگار نمی​خوانمش.

لابد می​گویی ما روزنامه​نگاران اصلاح​طلب باید چنین باشیم و چنان. می​دانی، من با لفظ روزنامه​نگار "اصلاح​طلب" مشکل دارم. پسوند یا پیشوند که می​آید سراغ حرفه ما، کار را خراب می​کند. اگر روزنامه​نگاریم، که نمی​توانیم جانب کسی را بگیریم؟ اگر نیستیم، پس خود را چیز دیگری بخوانیم، مثلا عضو ستاد پروپاگاندای فلان کاندیدا، یا عضو ستاد تبلیغات حزب، یا ...

موضعی که گرفته​ای برایم قابل احترام است، اما نه به عنوان یک روزنامه​نگار، به عنوان یک هوادار. یا یک دل​نگران.

Labels: