یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, December 10, 2006
چون نیک بنگری، همه تفسیر می‌کنند
یکی ازتفریحات بنده انجام کارهایی است که تفسیرات عاقلانه و ابلهانه‌ای در پی دارد.

اول، چرا ریش گذاشته‌ام؟
پاسخ: تا جان مبارک درآید، ولی از شوخی گذشته می‌خواهم چند تا عکس ابلهانه با مدل‌های مختلف ریش از خودم بیاندازم. ریش که مال خودم است، قیچی هم مال خودم. ریش من هیچوقت پر نبوده و چیز قشنگی هم نیست، چون گذاشتن ریش در ایران مساوی بود با تلاش برای گرفتن امکانات دولتی، تنها بعد از فوت پدربزرگم ریش گذاشتم، آنهم منتهی شد به بازداشتم و سردبیر احمق هفته‌نامه شما یادش رفت که عکس‌های بدون ریش من مال قبل از کاریکاتور استاد تمساح بود، و زیر عکس با ریش نوشت، نیک‌آهنگ کوثر قبل از دوم خرداد(یا چیزی در همین مایه) و زیر عکس بدون ریش نوشت نیک‌آهنگ کوثر بعد از دوم خرداد. اینجا در ولایت تورنتو آزادم ریش بگذارم و کسی هم سر کار تفسیری نمی‌کند!

دوم، چرا کامنت‌دونی من بیشتر از تعداد محدودی حرف یا کلمه نمی‌گیرد!
پاسخ: برادر محترم! گفتند محل گذاشتن کامنت نه محل درج سخنرانی! به قول اعراب قّل و دّل، به عبارت دیگر قلیل و پردلیل. هر چه طولانی‌تر، بی دلیل‌تر. بله؟ بعله!

سوم، معتقدم ما ایرانی‌ها به این زودی‌ها درست نمی‌شویم. البته چون حق با اکثریت امیدوار است، پس در اشتباهم. اولا گمان می‌کنم تعداد شرکت کننده در انتخابات شوراها بسیار کم باشد. پس به عبارتی مشارکت مردم در فرایند هدایت شهر به نحوی خواهد بود که گروهی حد‌اقلی، به قدرتی حد‌اکثری خواهد رسید، از طرف دیگر، فرایند فشار آوردن از طریق شوراها و مراکز شورایاری به دولت کمتر و کمتر خواهد شد و شوراها عملا مراکزی نیمه دولتی خواهند بود. ای کاش مردمانی غیر حکومتی ولی موجه امکان ارائه لیست مشترک داشتند و حتی همین نیمچه اصلا‌ح‌طلبان را آچمز می‌کردند. این امر به هزار و یک دلیل فرهنگی و اجتماعی حالا‌حالاها عملی نیست. ای کاش فعالان اجتماعی، کسانی که در محلات بانی امر خیر بوده‌اند و چه بسا در تهران کم هم نیستند بر اساس اشتراکات به ائتلاف می رسیدند و کسی محل سگ به لیست‌ها هم نمی کرد و به آدم‌هایی غیر سیاسی ولی کاری رای می‌داد. این هم غیر عملی است. صد سال است از مشروطه می‌گذرد و سال به سال، شوت‌تر از پارسال می‌شویم. به نظر من همه‌اش هم تقصیر سیستم نیست. مگر سیستم به هر حالت از همین مردم تشکیل نشده؟ فکر می کنم من مقصرم، ما مقصریم...همه ما مقصریم.

آزادی اطلاع رسانی برای پوز‌زنی نیست، شاید هم پوززنی یکی از مصارفش باشد، ولی برای انتقال دیدگاه‌ها هم هست. اگر من نوعی بد مصرفش کرده باشم، مقصر منم. پس چه بهتر دیدگاهم را مطرح کنم و نیک و بدش را از خواننده جویا شوم، ما در روزنامه‌ها امکان برقراری چنین ارتباطی را نداشتیم، اینجا حتی بدترین ناسزا و شیرین‌ترین تعریف را می‌خوانیم. همینش قشنگ است. حق نسبی است! امروز شاید حق با من باشد، یعنی بیشتر با من باشد، ولی فردا می‌فهمم که درست در همین زمان اشتباه کرده‌ام و حق با من نبوده است، پس به عبارتی تنها در دوره‌ای به عمر یک پشه حق به جانب بوده‌ام، ولی حق باید جای حقی می‌نشسته.