یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, November 24, 2006
يادداشت​های تنهايی
جالبه، هر کدوم از ما چند چهره داريم و اصرار هم می​کنيم که يکيه! همه ما مشکل روحی داريم و می​خوايم فرياد بزنيم که نه! هيچ چيزمون نيست! همه ما وقتی وارد اين فضای لعنتی وبلاگ​نويسی می​شيم، به جونور ديگری تبديل می​شيم که سر وته نداره. حالا مقدار اين تغيير از صفر تا صد متغيره، خاکستريه، سياه و سفيد نيست!

وقتی دارم کاريکاتور مردم رو می​کشم و يا سعی می​کنم قيافه​شون را توی ذهنم کج و معوج کنم، می بينم دو روی مختلف و گاهی چند رو دارن. عکس​های خودم رو که نگاه می کنم، ماجرا وحشتناک​تر می​شه.

به آدم​ها وقتی مست هستند خيلی دقت می​کنم. می​تونم علت علاقه​شون به مست شدن رو بيشتر بفهمم. بيشتر و بهتر، از اون قالب خشک و تصنعی روزانه خارج می​شن. و وقتی مستی از سرشون می​پره، باز روز از نو و روزی از نو...همون آدم​های تلخ هميشگی.
آيا واقعا چند شخصيتی هستيم يا چند قطبی؟ نمی دونم!

روزهايی که حساسيتم بالا می​ره، و اون موجود عصبانی بی​تحملی می​شم که خودم هم کمتر توی آينه نگاهش می​کنم، بعدش اون موجودی می​شم که بی​خياله و می​گه وللش! با همون لحنی که ليزا دوليتل در بانوی زيبای من می​گفت.

هفته پيش جايی بودم که چند نفر ايرونی دور هم می​خواستن یک بحث نسبتا روشنفکری بکنن. اتفاقا يک همجنس​خواه ايرانی هم اونجا بود که اونقدر منطقی و معقول حرف زد که احترامم برای او و کسانی که چنین اندیشه روشنی دارن چند برابر شد. فکر می​کنم جزو معدود آدم​هايی بود که يک چهره داشت. شايد بعدها اون گفتگوی بين چند نفر در جايی درج بشه و بخونيدش.

در هر جمع کوچیک می​شه دو تا سه برابر افراد اون جمع رو همونجا دید. انگار هر کسی در آن واحد میتونه چند نفر باشه. خود واقعی افراد رو دیدن گاهی سخته. خودمون هم نمی​تونیم خود واقعی​مون رو دست تشخیص بدیم. می تونیم؟