یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, July 28, 2006
و اما مهاجرانی-۱
گفتگویی کوتاه با عباس معروفی در آمستردام


نیک‌آهنگ: اسم مهاجرانی را که می‌شنوید، چه احساسی پیدا می کنید؟

معروفی: کسی که خود را آماده کرده بود که مدال‌های افتخار را به سینه بچسباند، ولی بابت خسرانی که بر ساختمان فرهنگ وارد کرد، پیش از همه گریخت تا شاید با چهره‌ای دیگر خود را بازسازی کند و در میدانی دیگر سینه سپر کند.

نیک آهنگ: خسارتش به فرهنگ قبل از وزارتش وارد شد یا بعد؟

معروفی: این آدم از آغاز دولتمرد بوده است.

نیک آهنگ: کی ضربه‌اش را به فرهنگ حس کردید؟

معروفی: مگر می‌شود کسی خود را متولی فرهنگ بخواند و تفاوتی با دیگر حکومت‌گران نداشته باشد؟ من می‌دانم که هر شهری و هر آدمی دو چهره دارد، ولی این دو چهره‌گی را آگر با نگاتیو عکس مثال بزنیم در خواهیم یافت فاصله این دو چهره‌گی از کجا تا کجاست. شما دو نگاتیو از یک عکس را روی هم منطبق کنید و هی به تدریج آنها را هم جدا کنید. میلیمتر به میلیمتر. آدم‌ها اینجوری‌اند. گاهی وقت‌ها دو نگاتیو از یک آدم، دو چهره از او نشان می دهد که هر چهره‌ای، چهره دیگرش را مخدوش می‌کند.

مهاجرانی زمانی‌ مطرح شد که معاون هاشمی بود. زمانی به اوج رسید که وزیر فرهنگ خاتمی بود. زمانی هم که از ساختار حکومت اخراج شد که دیگر هیچ نبود.

نیک‌آهنگ: یعنی دوه‌ای پیچ در پیج و دوره‌ای هیچ در هیچ؟

معروفی: یعنی من او را آدم جاه طلبی دیدم که اندازه‌های خودش را نمی‌شناخت. قلمبه و سلمبه حرف زدن و خود را "ما" خواندن، نشان بزرگی و بزرگواری نیست. آد‌کوب است همواره خود را در جایگاه فروشنده و نیز در جایگاح‌کریدار ببیند؛ در جایگاه متهم و قاضی، زن و مرد، بزرگ و کوچک، ستمدیده و ستمگر، نویسنده و خواننده، و هزاران چیز متقابل یکدیگر. او فقط خود را در جایگاهی که آرزو دارد می‌بیند،نه در جایگاهی که هست. و خیال می‌کند که دیگران هماو را مثل خودش و از دیدگاه خودش می‌بینند.

ادامه دارد