یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, June 22, 2006
نامه سرگشاده همسر مهرداد قاسمفر(سردبیر ایران جمعه) به محمود احمدی نژاد - هادیتونز
بنام پرودگاري كه رحتمش بي بديل است

امروز يكماه است كه تير چراغ برقها را به اميد بي سببي شماره مي كنم و هر شب پاي سجاده خدا را به عمر سبكبار درخت" مخيلو" قسم مي دهم كه همسرم را هر چه زودتر به خانه ي بي چراغ و بي نور من برگرداند .

دلم مي خواهد خدا به زبان ساده ي قابل فهم بندگان ساده دلش ، به زبان ساده ي دايره المعارف فارسي ، به زبان ساده ي "تصميم كبري " و "شب بود ، ماه پشت ابر بود كودكي " به زبان ساده ي روزهاي خالي بي مرزها ، بي جاده ها ، بي نقشه ها و بي كشورهاي دور و به زبان ساده ي روزهاي كپر و جغرافياي پنج ريالي كرايه تاكسي ، به من بفهماند كه گناه عقوبت نكرده ي " مهرداد" چه بوده است ؟

هفده سال است كه مهرداد را كه هميشه عاشق تماميت ارضي كشورش بوده مي شناسم هم او كه دستهايش هميشه آشيانه پرندگان باران خورده بوده است ، او كه شبها براي گرسنگي و رنج انسانهايي در آنسوي كره خاكي اشك مي ريخته است و هم او كه وقتي نيست روزهاي نيامده ام بي صاحب مانده است ، بي آفتابي كه هر روز برمي تابد بر جهان و اين روزها برمن برنمي تابد ، بي مرغكي كه دانه برمي چيند بر ايوان خانه ي همسايه !

هر روز خبري تازه دلم را مي لرزاند ، ايمان دارم كه تصور توهين به هيچ انساني در مخيله مهرداد نمي گنجد او كه حتي در محافل دوستان اجازه طرح طنزو لطيفه هايي را كه حاوي پيام توهين آميز به مليت يا قومي بود نمي داد و هم او كه سالها به عنوان فرمانده توپ براي نجات تماميت ارضي كشورش در مرز بين خون و حماسه جنگيده بود و در اين راستا نشان لياقت و شجاعت گرفته بود ، از خودم مي پرسم مهرداد چطور مي تواند با هدف و مقصودي از پيش تعيين شده نسبت به چاپ كاريكاتوري اهتمام كند كه دل هموطنانمان را بيازارد مگر مي شود انساني كه بزرگترين دغدغه ي امروزش دلتنگي هموطنان و بيكار شدن دوستان روزنامه نگاري است كه غم نان آنان بيش از نداري خودش رنجش مي دهد سزاوار واژه "اشد مجازات "باشد

اگر واژه "اشد مجازات " سزاوار شاعري است كه به تمام پيشنهادات اغواگرانه ي زندگي پشت پا مي زند تا به اصولش و كشورش وفادار باشد پس مجازات امثال "بيجه" و سركردگان مافياي قاچاق و امثالهم بايستي چگونه باشد؟

اين حرفها را مي زنم نه از باب درخواست بخششي و يا احيانا منزلتي ،بلكه اعتراف مي كنم تمام كساني كه همسر مرا مي شناسند معترفند به اين كه همواره او را به اعتبار دانستگي ، فروتني و روشن جاني به قاعده اش كه وجه مميزه ي بركشيدگان و فرومايگان است مي شناسند و مي دانند او كه قادر نيست حتي شاپركي را بيازارد پس چگونه مي تواند به قلب انسانهايي كه به خاطر عشق به آنان رنج توانفرساي قلم زني را بر خود هموار كرده است راضي شود؟

من هم يك روزنامه نگارم و نمي توانم مطالبات بحق قوم ترك را ناديده بگيرم و مي دانم كه مهرداد هم اگر زندان نبود با هر اعتراض بحقي شريك و يكصدا مي شد اما نه من و نه اذهان بيدار ديگر روزنامه نگاران و صاحبان انديشه ، نمي توانند دستهاي نابكاري را ناديده بگيرند كه در پيشامدن اين بحران عامدا ريشه هاي درخت وحدت ملي و همدلي را در كشورمان نشانه گرفتتد.

اين نهايت بي انصافي است كه تمام علل و انگيزه ايجاد حركت خودجوش ملت آذربايجان را كه ريشه در برخي ندانمكاريهاي داخلي ، بي كفايتي ها،اعمال سياستهاي تبعيض آميز اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي داشته است به پاي يك كاريكاتور ساده كه از سر سهو و سنگيني بار كار روزنامه نگاري و به اشتباه چاپ شده است بنويسيم و با اين تجاهل ، ارزش و اعتبار اين اعتراض را تا اين حد تنزل دهيم و يا وانمود كنيم كه آذري زبانهاي كشورمان به بسته شدن و پلمب شدن رونامه ايي كه هفت هزار نفر نيروي حرفه ايي و خانواده هاي وابسته دارد و اكثريت قريب به اتفاقشان نيز آذري زبانند و يا با قرباني كردن يكي دو نفر انسان بي گناه به تمام مطالباتشان دست يافته اند.

آخر كدام صاحب انصافي باور مي كند كه اين بحران فقط و فقط از سوي يك شخصيت فرهنگي و نه سياسي !كه به اعتراف همگان به هيچ گروه و جناح خاصي نيز وابستگي ندارد از روي سوئ نيت انجام شده است اين در حالي است كه با نگاهي به شماره هاي گذشته اين نشريه ضميمه ايران مي بينيم بارها و بارها و به كرات مطالب علمي و آموزشي از زبان حيوانات و با لهجه هاي گوناگون چاپ شده و هرگز نيز شائبه توهين و تحقير براي كسي ايجاد نشده بود خصوصا كه در فضايي كه منطق طنز بر آن حاكم است هيچ چيز جدي نيست هموطناني كه كمي با حساسيت بيشتري به اين ماجرا نگريسته اند به خوبي دريافته اند كه مسائل حاشيه ايي همچون "بازي تيم تراكتورسازي و هما، برانگيخته شدن حساستهايي نسبت به شعار"ستاره پارسي " براي تيم ملي در جام جهاني و سوء استفاده تعدادي هرج و مرج طلب آشوبگر كه تلاش كردند تحصن صنفي دانشجويان دانشگاه تبريز را با اعتراضات قومي و جدايي طلبانه دامن بزنند " منجر به ايجاد اين بحران شد .

در همه دنيا مرسوم است كه يكبار عذر تقصير طلبيدن اهالي مطبوعات را دال بر برائت آنان بدانند اين در حالي است كه دست اندركاران "ايران جمعه " به محض ايجاد كدورت ، پيرو اخلاق حرفه ايي با تاكيد بر فقدان هر گونه سوء نيتي در چندين نوبت از هموطنان آذري زبان معذرت خواهي كرده و پوزش طلبيدند!

از سوي ديگر به عنوان يك خبرنگارو يك هموطن بسيار مايلم از شما بپرسم كه اگر اين سهو و خطا از جانب كاريكاتوريست و سردبير" ايران جمعه" كه يك نشريه ضميمه ايران است حادث شده پس چه ارتباطي به بيكار شدن هفت هزار نيروي زبده و حرفه ايي عرصه خبر و اطلاع رساني و خانواده هاي آنان دارد كه هم اكنون به عقوبت سهو اين دو تن ، دچار مشكلات مالي ، ناامني روحي و شغلي شده اند ؟

بر اساس نظر سنجيهاي انجام شده روزنامه ايران از روزهاي نخستين حضورش در جامعه مطبوعاتي كشور موجب پيشرفت معلومات و دانش عمومي و نيز پيشبرد اهداف قانون اساسي در كشور شده است و آيا بستن يك روزنامه معتبر و مقبول اذهان عمومي ، محروم كردن مردم از يك پنجره گشوده شده بر دنياي اطلاعات و آگاهي بخشي نيست ؟

"مانا نيستاني " و "مهرداد قاسمفر" نه جانيان بالفطره بلكه فرزندان اين سرزمينند ، آنان از كره مريخ نيامده اند و چراغشان در اين خانه مي سوزد آنان روزنامه نگاراني هستند كه رنج اعتلاي اين مرز و بوم را بردوش مي كشند و چرا كه اگر اين غم را نداشتند همانند بسياري از جوانان ديگر به مشاغل كم دردسرتري روي مي آوردند تا هم از نعمات اين دنيايي برخوردار باشند و هم ا ينكه ناچار نباشند به گناه نكرده در حبس بمانند و هر گونه توهين و افتراي ناروايي را متحمل شوند.

آبسياري از نخبگان و اصحاب قلم و مطبوعات و افرادي كه به نوعي داراي مسووليت سياسي هستند و تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه مفتخر به قوميت و زبان آذري هستند با من تماس مي گيرند و ازشبهه ايجاد شده اظهار شگفتي كرده و اعتراف مي كنند كه هيچ اشتباه و يا توهيني در اين كاريكاتور نمي بيينند و خواستار بازگشائي روزنامه ايران و رها شدن دو روزنامه نگار زنداني هستند.

امروز روزهاي پايان خرداد ماه است و دو سه روزي به سالگرد تولد مهرداد(يكم تيرماه ) بيشتر نمانده است ، جيب كودكم را به اميد تراشه ايي زندگي مي كاوم ، وامانده ام به سوالات طاق و جفت او و پي جوييهايش در مورد پدرش چه پاسخي بدهم ، رو به قبله به سمت و سوي قبيله بي كسي مي ايستم همچون درخت نيايشگري كه به تمناي نمكي آب به دعاي آخرينش ايستاده باشد و با يقيني اندوهناك دعا مي كنم كه "مهرداد " روز تولدش به خانه برگرددد و چراغ خاموش خانه ام را روشن كند.
ايدون باد

لینک-هادیتونز