یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, June 23, 2006
پای استشهاديون...
حضرت مسيح بحثی را آغاز کرد که انتظار داشت مطابق ميلش پيش برود و نرفت!

شايد دوست داشت ما راه حلی پيدا کنيم برای تمام مشکلات عالم، و حالا چون پيدا نشده، بايد استشهادی بود. نه به خدا! قرار نيست که ما برای هر چيزی راه حلی پيدا کنيم آن هم در مدتی کوتاه! صدها هزار نفرساعت وقت صرف شده تا وضع آوارگان فلسطينی به موقعيت امروزی برسد که بخشی از آنان در همان سرزمين فلسطين خودشان ساکن شوند. سياست که يک بازی سر کوچه نيست که اگر نتوانستی برنده شوی بزنی زير همه چيز! مشکل اسرائيل و فلسطين و لبنان با پاک کردن صورت مساله حل نخواهد شد. با شعار و تبليغات يک طرفه هم نمی​توان انتظار داشت اسرائيلی​ها به حرف منطقی ما گوش کنند و بروند بيرون و فلسطين را دو دستی تقديم کنند. شايد اسرائيل حقيقت نباشد، ولی واقعيت که هست!

حس می​کنم شعاری بودن بزرگ​ترين عارضه جماعت است. حرف​های مراد را توضيح و توجيه کردن چاره کار نيست! من با بعضی از دوستان طرفدار استشهادی بودن گفتگو کرده​ام. بر اساس نگاه ايشان، همه افراد با هم برابر نيستند. افرادی که به خاطر دين يا اعتقاد غير اسلامی​شان از همه چيز محروم شده​اند بايد محروم بمانند. البته اين حرف​ها دليلی برای رد منطق استشهاديون نيست، ولی می​توانی بفهمی که برپايه تبليغات سنگين نمی​توانند حرفی جز سخن مراد بگويند. استشهادی بودن در نظر ایشان، اناالحق گفتن نيست! من حلاج را بيشتر دوست دارم! استشهاديون اهل حلاجی نيستند!

من ابدا نمی​خواهم محمد مسيح و ديگر دوستانش را نفی کنم، ولی دوست دارم اندکی دنيای بيرون چهار ديواری محدود کننده​شان را هم ببينند، و همين که دارند نظر ديگران را می​خوانند و به چالش می​کشند، مايه اميدواری است که می​خواهند فراتر از مرزهای ترسيمی حکومتی را دريابند.