یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, February 23, 2006
۳۰ کیلومتر دوچرخه سواری، یک تصادف، بعد از یک شب وحشتناک کاری
چشم، غر نمی‌زنم...وا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ای‌ى‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی.....مردم! دهنم صف شد!

به لطف حواس بسیار جمع پس از اصلاح دو خبر (مجموعآ ۱۲۸ صفحه) و کار کردن چهار خبر دیگر، یکی از خبرها با متن دیگری منتشر شد! و البته بعد از یک ساعت خبر اصلاحی را کار کردیم، اما...

اصلا از جلسات محاکمه و توبیخ سر کار چیزی نمی‌گویم! بعد از کار گفتم کمی دوچرخه‌سواری کنم. نمی‌دانستم ترمزم اینقدر قوی است، به جلو پرتاب شدم. آی غازهای کانادیی داخل پارک کنار دریاچه به بنده خندیدند. من هم چند ثانیه همانجا درازکش به خودم خندیدم.

الان که رسیده‌ام خانه، نای غرزدن ندارم! هم دستانم در اثر ضربه کوفته شده‌اند و هم کمرم، ولی عیبی ندارد. حد اقل ۳۰ کیلومتر دوچرخه سواری کرده‌ام و چند گرم از چربی‌ها دور شکم آب شده.

در ضمن، امروز صبح سر چهار راه بوی عطری به مشامم خورد که خیلی برایم تازگی داشت. راستی می‌دانید من زمانی از آن عطر و ادوکلن بازهای قهار بودم؟ الان هم البته هر از گاهی به یاد قدیم می‌روم و در فروشگاه‌های بزرگ اینجا انواع ادوتوالت‌ها را امتحان و مقایسه می‌کنم...ولی این عطری که من امروز به دماغم خورد...عجب چیزی بود! الان که نوشتم، با آنکه دستم موقع تایپ درد می‌گیرد، ولی یک لحظه دردم را فراموش کردم! ای آخ!