یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, December 26, 2005
روزگار ما-۳
یکی از سوال‌هایی که همیشه از خودم می پرسم این بوده که چرا این سراغ این حرفه آمدم؟ فکر می‌کنم خیلی از همکارانم نیز در تنهایی خود، زمانی که نمی خواهند کسی را توجیه کنند و یا خود را جلوی دیگران فریب دهند از خودشان پرسیده اند.

راستش اگر روزی روزگاری یکی از همکلاسی‌ها نمونه‌های کار مرا به دوستش در گل‌آقا نشان نمی داد، شاید من هم امروز این طرف دنیا مثل آواره‌ها با نگاهی متفاوت به زمین و زمان حمله نمی کردم. من به آن همکلاسی‌ام مدیونم و همینطور سیامک ظریفی"ن.شلغم".

زمان‌هایی هست که شما به دنبال چیزی هستید، ولی اتفاقاتی در زندگی بسیاری از ما افتاده که انگار آن شغل به دنبال ما بوده. شاید در آرزوهای‌مان جستجویش کرده بودیم، ولی ناغافل پیدایش شد.

اولین دستمزد من از گل‌آقا "هزار تومان" بود. مثل تف سربالا بود اگر می‌خواستم فقط به عنوان درآمد به آن نگاه کنم. ولی ماندم. خیلی‌های دیگر در مطبوعات امروز ما چنین بودند.حتی سختی‌های بسیار بیشتری کشیدند...

بعضی‌ها در نقطه‌های حساسی از زندگی‌شان می‌شکنند، همه ما بارها شکسته‌ایم، ولی ققنوس‌وار برخاسته‌ایم. باز هم خواهیم سوخت و اگر بخت یارمان باشد، از میان خاکسترها مجددا بیرون خواهیم آمد.

ادامه دارد