یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, December 24, 2005
تقدیم به یک جوان ۲۲ ساله
دوست عزیز، نامه ات را خواندم. از ته دل بود و دلنشین.

چند نکته:
من در اینجا تفریح نمی کنم. کسانی که در ایران زندگی خوبی داشتند و به جبر الان این سوی آب هستند، زجری که می‌کشند بسیار بیشتر از آنی است که تصورش را می کنی. از خدا نخواه که مجبور به تحمل این شرایط جبری شوی. هنوز درد تبعید نکشیده‌ای تا بدانی فرقش با تفرج چیست.

تکلیف همه ما با کرام‌الکاتبین است، و وای بر کسی که نیاندیشد و کورکورانه اطاعت کند. وای بر کسی که به چیزی که اعتقاد دارد عمل نکند و بخواهد در مسیر جمع، نادانسته حرکت کند، وای بر کسی که از ترس رسوا شدن همرنگ جماعت شود.

بیشتر معتقدم که اگر فضای کاری برای جولان دادن خاتمی میسر شد، به خاطر تلاش‌های بی‌وقفه روزنامه‌نگاران و دانشجویان و اصلاح طلبان واقعی بود.

آنجا که می نویسی: «حزب مشاركت در دور اول انتخابات رياست جمهوري دكتر معين را كانديداي مورد حمايت خود مطرح كرد و در دور دوم با يك تغيير 360 درجه در شعارهایش، از آقاي هاشمي حمايت كرد.» یادت باشد که تغییر ۳۶۰ درجه‌ای با ۱۸۰ درجه‌ای فرق می کند. گمانم همان اشتباه احمدی‌نژاد را مرتکب شده‌ای، منتهی احمدی‌نژاد سنی بیشتر از ۲۲ سال دارد، پس به تو چندان خرده نمی‌گیرم.

ماجرای عبور از خاتمی با رای عدم کفایت سیاسی به او تفاوت دارد، رجوع کن به مقاله مورد نظر در عصر ما، که احتمالا یافتنش برایت سخت است.

بزرگ‌ترین مانع خاتمی انتقاد نبود، بی‌عملی بود و بس. انتقاد که ضمانت اجرایی ندارد برادر من. بر عکس تو فکر می‌کنم بزرگ‌ترین مانع کار خاتمی، متملقین و سود‌طلبانی بودند که ماندن خاتمی در راس قدرت منافع اقتصادی و حزبی شان را تامین می کرد.

در ضمن مگر ما موظف بودیم منش خاتمی را کاملا درک کنیم؟ مگر ما بایستی خدمتگذار کامل او می‌شدیم؟ انگار جاها عوض شده! کسی که منتخب مردم است باید خادم باشد، نه مخدوم! یارب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

دوست عزیز ، بت شکن زمانی بت می شود که عیبش را نبینیم، به عمد یا به سهو.