یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, October 09, 2005
به یاد یک آدم زنده
دیشب تکین آغداشلو داشت از حسن سربخشیان می‌گفت. یادم آمد که مدت‌هاست می‌خواهم به حسن برای کتابش تبریک بگویم و نگفته‌ام.

حسن سر بخشیان را نخستین بار در جشنوآره مطبوعات دیدم، ولی بعدا در صبح امروز. هیچگاه امکان همکاری مستقیمی بین ما وجود نداشت تا روزی که به حیات‌نو رفتم، و برای مصاحبه‌ها به داد من رسید. اولین مصاحبه‌ای که با هم رفتیم در دفتر جواد لاریجانی بود. راستش آنقدر با عکس‌هایش حال کردم که نمی‌دانستم چه بگویم! حسن آنقدر بدون ادعا کارش را خوب و تمیز انجام می‌داد که سوژه اصلا دردش نمی‌گرفت!

شاید هیچگاه به اندازه آن روزی که برای مصاحبه با مهاجرانی رفته بودم و حسن به دفتر دیگر گفتگوی تمدن‌ها رفته بود، آتش نگرفتم! آنقدر دلم می‌خواست لحظات عصبی شدن مهاجرانی را کسی ثبت کند، و او آنجا نبود!

روزی هم که به دفتر حسین شریعتمداری رفتیم خیلی جالب بود! گمانم صد و خرده‌ای عکس انداخت، و یکی از یکی جالب‌تر! انتخاب برای من سخت شد چون نمی‌دانستم کدام عکس را برای روزنامه بردارم! وقتی هم که به حیاط کیهان آمدیم، حسن گفت نیکان! متوجه شده‌ای پیراهن هر دویمان خیس عرق است؟ جالب آن بود که در اتاق برادر حسین کولر روشن بود، ولی انگار ما یک کمی ترسیده بودیم! به طور ناخودآگاه!

هر جلسه مصاحبه رفتن با حسن برای من خاطره‌ای شد که هر دفعه به یاد می آورم ناخودآگاه خنده ام می گیرد! من این شانس را داشتم که در مدتی کوتاه کار یکی از حرفه‌ای ترین عکاسان مملکت را شاهد باشم، و از هنرش بهره‌مند.

دلم می‌خواهد کتابش را هر چه زودتر ببینم، چون مطمئنم خاطرات آن سال‌ها برایم زنده خواهد شد.
امیدوارم همیشه و همه جا موفق باشد.