یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, September 18, 2005
نیمه شعبان بر خودم مبارک باد
خدمت آقایون محترم حجتیه عرض کنم که خیلی برای ما قیافه نگیرند...اولا، ما فامیل آقا هستیم، ثانیا روز ۱۵ شعبان هم به دنیا آمده‌ایم. ثالثا خواهر گرانقدرمان هم نیمه‌شعبانی است.رابعا در همون روز هم ازدواج کردیم،خامسا، اولیا محترممون هم در همون روز مزدوج شده‌اند. عمرا یکی از این جماعت همچین پتانسیل معنوی بالقوه‌ای داشته باشه.

آقایی که شما باشین، سال‌ها قبل، با مرحوم پدربزرگ در شیراز زندگی می‌کردیم. باغ بزرگی داشت در محله هفت‌تنان. معروف بود به باغ تیمسار...پدر بزرگ مرحوم ما، تیمسار بازنشسته‌ای بود که سال ۴۰ درست قبل از سرلشگر شدن خودش را بازنشسته کرد، همه اش هم سر یک خواب بود گمانم. بعد از انقلاب، اکثر هم‌دوره‌ای‌هایش که بعد از سال ۴۲ سر خدمت بودند، سر از دادگاه و زندان و میدان اعدام درآوردند.

بگذریم. هر ماه شعبان، همسایه روبرویی چند روزی جشن می‌گرفت و از سر بدشانسی ما، بلندگوی نوار سخنرانی که روزی بیست بار پشت و رویش را می‌شنیدیم، صاف رو به اتاق ما بود...«امام زمان...لشگر حسن تو نازم...» یا «هر کی امام زمانشو نشناسه، شیعه نیست » و ...

اولین بار اسم حجتیه را آنجا شنیدم. با شنیدن محتوای آن نوار، ایمان آوردم که چه راحت می‌شود از خلق خدا استفاده کرد...

بگذریم، حالا بیست و چند سال از آن تاریخ می‌گذرد، و هر وقت نزدیک نیمه شعبان می‌شود، صدای بلند آن نوار گوش‌خراش در گوش مبارک بنده است. خلاصه این میلاد قمری ما با دردسرهای سمعی بصری همراه بود...