یکی از نکاتی که معمولا دوستان مشارکتی از آن دوری میکنند، روشن کردن مساله پاسخگو بودن نهاد دولت در دوران اصلاحات است. از سوی دیگر، عدم تمایل به گشودن بعضی مسائل باز مانده از اوائل انقلاب تا آخر جنگ چندان به مذاق ایشان خوش نمی آید. ظاهرا انتظار دوستان از بقیه گروهها این بوده است که بعضی چیزهای آن سالها را درز بگیرید،ما هم آن آدمهای گدشته نیستیم و در کل بسیار عاقل شده ایم، شما هم حرف زیادی نزنید و از ما جلوتر نروید. از سوی دیگر به کسانی که به خودشان نزدیک بوده اند ولی بنا به دلایلی در راس هرم حزبی نیستند، با نگاهی شکاکانه می نگرند و حرفهایشان را به هیچ نمیخرند. دوست دارم یکی جریان ملاقات کامل عدهای از جوانان مشارکتی با عباس عبدی قبل از انتخابات را بازگو کند. آیا عبدی هم جزو تحریمیها بود؟ نمیدانم.
تردیدی نیست که تحریمیها نه حزب هستند نه گروهی فراگیر. نه قادرند فضا را عوض کنند و نه میتوانند با هم کنار بیایند. ضربهای که مشارکتیها از تحریمیها خورده اند کم نبوده است. اینکه انتظار بعضیها بر این بود که اکبر گنجی وقتی از زندان خارج میشود به نفع معین حرف بزند، برآورده نشد، تا حدی بازی را به هم زد. اینکه اکبر به معین گفت که کسانی را به کابینه ببرید که توان زندان رفتن هم داشته باشند چندان به مذاق آقایان خوش نیامد، ومیشد نارضایتی ایشان را به خوبی دید.
ولی به جای اینکه بحث را به جای دورتری ببریم، میخواهم یک سوال را پیش بکشم. ضربه ای که اصلاحطلبان حکومتی از خودشان خوردند قویتر بود یا از طرفهای دیگر؟ عدم رهبری مناسب، و فراموش کردن انتظارات معقول(نا معقولها به کنار) ...
ادامه دارد