یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, August 19, 2005
در باب دایناسوری که به زور بازو نان نخوردی و خدمت سلطان کردی
راستش چند مساله در مورد عطا مهاجرانی ذهن مرا مشغول کرده. سوای اینکه مدت‌ها بود به کسی گیر نداده بودم، ولی ماجرا از عقرب‌بازی من فراتر است.

سیاست باعث می‌شود به بسیاری از مردان درون گود اعتماد نکنیم، چون حد اقل به خاطر حفظ جایگاه مجبور به سکوت، و حتی پایمال کردن حقیقت می‌شوند. می‌توانم درک کنم که مهاجرانی شاید منتظر راه افتادن مرکز گفتگوی تمدن‌های خاتمی در خارج از کشور باشد و نتواند خیلی از اتفاقات را حد اقل از دید خود تحلیل کند، و همینطور می‌فهمم که تا زمان در جریان بودن ماجرای دادگاه به راحتی از خودش دفاع کند، چون احتمالا طرف مقابل هم می‌تواند مدارک و عکس‌ها را روی اینترنت بیاورد. اتفاقا بر خلاف خیلی‌ها معتقدم مساله خصوصی نیست، چون کسی که به اعتبار قدرتی که در یک نظام دینی می‌گیرد، و متهم به سو استفاده از قوانین و همینطور شرایط بسته کشور به نفع خویش شده است، بهتر است مشخص کند که می‌توان به او اعتماد کرد یا نه؟ چه بسیار کسانی که به خاطر همین اتهامات سال‌ها در زندان بوده‌اند، چون نه پارتی قدرتمندی داشته‌اند و نه ثروت دولت‌داده‌ای که خرج وکیل بشود. مگر ماجرای وزیر ارشاد قبل از خاتمی برای این جماعت نباید عبرت می شد؟ اگر دلداده‌گی خوب است، و آنهم با "دلدار"، پس احتمالا عطا مهاجرانی که سعدی را از بر دارد، خوانده است که:
سعدیا دور نیک‌نامی رفت، نوبت عاشقی است یک‌چندی!

نمی دانم، ولی آیا مهاجرانی می‌تواند مثل کلینتون رفتار کند یا نه؟ و خیلی راحت با قبول کردن بعضی مسائل، از زیر بار فشار سنگین افکار عمومی خارج شود؟ مگر یاران قدیم مهاجرانی که وارد کارهای اطلاعات شدند به امثال ما نمی‌گفتند که با گفتن حقیقت خلاص می‌شویم؟ احتمالا تا وقتی جبر رفتارهای دینی یا شبه دینی وجود دارد، نخواهد توانست...امان از تقیه!

در هر صورت، نسل‌های بعدی شاید بتوانند اندکی از دایناسورهای رو به انقراض فعلی عبرت بگیرند.