یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, May 10, 2005
بازگشت گودزیلا
شاید در این سه چهار روز گذشته، افسرده ترین ساعات زندگی ام را سپری کرده باشم. هیچکدام ما جای دیگری ننشسته که شرایط طرف مقابل را به طور کامل حس کند. و شاید برای خیلی‌ها قابل درک نباشد که آدم شوخ و نسبتا مشنگی مثل من چگونه تمامی کشتی‌هایش غرق می شود و....

گاهی مرور روزگار سپری شده به آدم جیزهای زیادی می آموزد، و کمک می‌کند خودت را بهتر بشناسی و درک کنی. هیچ چیز در زندگی ام به اندازه کاریکاتور و روزنامه‌نگاری به من هویت و احساس و روحیه نداده است. وقتی حس می‌کنم کسی یا چیزی می‌خواهد این دو را از من بگیرد و توان مقابله را ندارم، شدیدا در خودم سقوط می‌کنم.
گاهی به خاطر عشق، زندگی و ...از آن گدشته ام، ولی تا کی می توان به این خودکشی تدریجی تن داد و لبخند بر لب داشت؟

در این چند روزه، در برزخی بوده ام که از حد تحمل خیلی‌ها-از جمله خودم- بالاتر بوده است، و چه بسا اتفاقی که مرا روانه بیمارستان کرد، معلول همین علت بوده باشد. برزخی که نمی‌دانی باید به پیش بروی یا نه؟ هر کدام از ما عیوبی داریم، اشتباهاتی کرده ایم، تند رفته ایم، کند رفته ایم، و...ولی بدون شک بر پایه اعتقادی کارهایمان را سامان داده‌ایم. لا اقل من یکی می‌توانم ادعا کنم که پایهاعتقادی ام تا حد زیادی مبنای کارم بوده است. چیزی که از پدرم و پدربزرگم آموخته‌ام و پشیمان نیستم. ممکن است در مسیری که فکر می کنم درست بوده به جدول هم زده باشم، ولی به کارم ایمان دارم. ایمانم گاه به خاطر شرایط زندگی سست شده، ولی از بین نرفته است.

فکر می کنم با وجود تمام سختی‌هایی که طی شده، باید به راه را ادامه دهم و پیش بروم.

از اینکه این همه حمایت شده ام، بشدت خوشحالم، حتی اگر از کسی که انتظار اندکی توجه داشتم اثر خوشایندی ندیده باشم. از همه کسانی که صادقانه به من روحیه دادند ممنونم.

امیدوارم این هیولای درونم که چند روزی خفته بود، بیدار شود