یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, February 28, 2005
خاطرات بعد از زندان-۴۱

قسمت‌های پیشین ۱- ۲ -۳-۴-۵-۶-۷-۸-
۹-۱۰-۱۱-۱۲-۱۳-۱۴-۱۵-۱۶-۱۷-۱۸- ۱۹-۲۰
-۲۱-۲۲-۲۳- ۲۴- ۲۵-۲۶-۲۷-۲۸-۲۹
۳۰-۳۱-۳۲-۳۳-۳۴-۳۵

۳۶-۳۷-۳۸-۳۹-۴۰


قلعه حیوانات، کتابی است که سال‌ها به شاگردانم درخانه کاریکاتور معرفی کرده‌ام تا خارج از کلاس، فصل‌هایش را مصور کنند. از نظر من، این کتاب قالب امروزی تر و رادیکال‌تر کلیله و دمنه است همراه با اصول شهریار ماکیاولی و آموزه‌های مارکس و سیاست‌های استالین.... شاگردها گاهی سعی می‌کنند در مشق‌هایشان، وجه تشابهی میان شخصیت‌های کتاب و مقامات ایران پیدا کنند، و من مارگزیده هم طبق معمول کارشان را رد می‌کنم. اما مطمئن هستم تاثیر این کتاب روی ذهن هنرآموزان خیلی بیشتر و بهتر از تمرین‌های موضوعی بی‌خاصیت است.

روزی یکی از شاگردهایم به دفتر روزنامه می‌آید تا کاری را نشانم دهد. از نظر هنری و خیلی چیزها شاهکار است، ولی حتی دیدنش هم خطرناک محسوب می‌شود. هاشمی رفسنجانی را به صورت "ناپلئون" کتاب قلعه حیوانات در آورده، در عین عصبانیت متوجه می شوم که هاشورهای کار، نمی‌تواند متعلق به او باشد. دستی حرفه ای آن کار را کشیده... شاید هم کار خودش باشد و یک شبه اتفاق مهمی افتاده باشد، ولی شک دارم.با او دعوا می کنم و از او می خواهم دیگر حتی به کلاس نیاید، مگر آنکه خودش و من را از شر آن کار خلاص. احساس عجیبی می‌کنم. نمی‌دانم از انتخاب این کتاب پشیمان باشم یا نه؟ هزینه این کار چقدر است. آخر هفته می بینم که صندلی او خالی است. سر امتحان آخر ترم هم نمی‌آید. وجدانم از کاری که کرده‌ام و یک استعداد بالقوه را از مسیر رشد دور کرده ام ناراحت است. از منشی خانه کاریکاتور شماره تلفن‌اش را طلب می‌کنم تا رسما از برخوردم معذرت بخواهم. تلفن عوضی است! دو باره این حس پارانویا در من زنده می شود.

در دفتر دوران امروز، اکبر منتجبی به من گیر داده که سخنرانی تو در حوزه هنری ضد اصلاحات بوده، و تو با گفتن اینکه تند رفته ای، همه ما را زیر سوال برده‌ای...اکبر از بچه‌های تند وتیز و در عین حال با صفای پیام امروز است و به تیم بولتن سازان ریاست جمهوری کار می‌کند. از هاشمی رفسنجانی بشدت بدش می‌آید و اگر همین فردا هاشمی روزنامه‌ای منتشر کند و ماهی یک میلیون به او بدهد، حاضر نیست به آن بپیوندد.

خاتمی در مرکز گفتگوی تمدن‌ها حاضر می شود و رئیس جدید مرکز، عطا مهاجرانی را به همه معرفی می‌کند. به خدا قسم نمی توانم بفهمم وقتی ما درون تمدن خودمان نمی توانیم یک گفتگوی ساده داشته باشیم، چگونه می‌خواهیم با تمدن‌هایی که منطق و زبانشان را هم درست نمی شناسیم وارد گفتمان شویم؟ گمانم عده‌ کمی بتوانند از برکت وجود مهاجرانی به پولی و پله ای برسند...بچه‌های مهر معتقدند که این بازی جدید هم نخواهد گرفت و مهاجرانی هم کاری از پیش نخواهد برد.

یوسف میرشکاک تازه‌گی‌ها با احترام با من برخورد می‌کند و با اینکه پررو تر از این حرف‌هاست، به نحوی از من معذرت خواسته، ولی توبه گرگ مرگ است. این گرگ نابغه که بایک لول قابل ابتیاع است، را نمی توان جدی گرفت...ای"لولی" بربط زن...

خبر می رسد که بسیج می‌خواهد خبرگزاری فارس را صاحب شود. دو سال پیش نام آن مطرح شد و من در کاریکاتوری آنرا مرکز فروش اخبار راست سنتی معرفی کرده بودم.

داور را چند باری می بینم. نگران است، شاد است، هیجانی است و گاهی هم افسرده...تعادل را از او گرفته‌اند. داور دوستان کمی دارد، چرا که رفتارش طوری است که بشدت به آنها نزدیک می شود و بعدش با شدتی بیشتر از آنها زده می‌شود و دور. همسرم از من می پرسد چرا همیشه فاصله ام را با او حفض می کنم، مگر او بهترین دوست من نیست؟ می‌گویم چرا، دوری و دوستی چه بسا بهتر است تا غیر آن. نبوی مثل شعله ای می ماند که نور می‌گستراند، ولی اگر به او بیش از هد نزدیک شوی، تو را هم خواهد سوزاند، خودش هم که دائم در حال سوختن است، پس برایش قابل درک نیست که چه بلایی سر بقیه می آورد. با این همه، معلم من است و دوستش دارم و همیشه مدیونش خواهم بود. ترجیه می دهم عیبش را بگویم و از من قهر کند تا آنکه تملقش بگویم و در کنارش باشم.

در دو مراسم مهمانی "لهو و لعب" حدود ۳۰۰ نفر را دستگیر می کنند. شایعه‌ای در مطبوعات قوت گرفته که چند هنرپیشه و آدم مهم هم در این پارتی‌ها بوده‌اند.

قرار است حکم متهمین کنفرانس برلین اعلام شود.
ادمه دارد


1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
حال ميكني چه جور نظر خواهيت رو رونق ميدم .يه نظر ميدم و ملت هم بعد از من شروع ميكنن به وكالت از تو جواب دادن . هر وقت خواستي نظر خواهيت بيشتر رونق بگيره از اون دلاره هاي كذايي يه خورده بريز به حسابم چنتا نظر خقن بدم كه حتي حسين درخشان هم جوابيه براش بنويسه .