یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, November 24, 2004
به یاد کافه شوکا
یادم می‌آید اولین روزهایی که نام کافه شوکا را شنیدم.... بچه‌های روزنامه زن می‌گفتتد جایی است مثل کافه نادری، ولی مدرن‌ترو پاتوق روزنامه نگاران و نویسنده‌‌ها شده.
سال هفتاد ونه اولین باری بود که همراه دو سه نفر از همکاران به کافه شوکا رفتم. من که اهل کوفه نبودم، اهل کافه شدم. یارعلی پورمقدم، نویسنده و کافه‌دار فضای جالبی درست کرده بود و گرچه قیمت‌ قهوه و کافه‌گلاسه‌هایش اندکی بالا بود، ولی ارزشش را داشت. شوکا شده بود محل جمع شدن آروین و مانا و توکا. به اضافه کلی آدم باحال دیگر. سال هشتاد، روزی که یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای را بستند که در آن کار می‌کردم، همراه با دو نفر از همکاران راهی شوکا شدیم. انگار محلی بود برای خارج شدن از شوک.
جالب این بود که بهترین کسی که به دادمان رسید یارعلی بود. آراممان کرد و از بیهوده بودن ناراحتی از دست دادن کار حرف زد.
آخر سر همه ما بیکار شده‌ها را مهمان خود کرد و یک قران از ما نستاند.
امروز که عکس‌های پیمان هوشمندزاده را دیدم، یاد آن روزها افتادم.
یادش بخیر.